بيرون اين بيابان پر ميزند غباري - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

بيرون اين بيابان پر ميزند غبارياي محرمان ببينيد اميد ما نباشدغزل کاملتا مشرب محبت ننگ وفا نباشدبايد ميان ياران ما و شما نباشدبر ما خطا گرفتن از کيش شرم دور استکس عيب کس نه بيند تا بيحيا نباشدبا هر که هر چه گوئي سنجيده بايدت گفتتا کفه وقارت پا در هوا نباشدابرام بي نيازان ذلت کش غرض نيستگر در طلب بميرد همت گدا نباشداز سفله آنچه زايد تعظيم را نشايدنقشيکه جوشد از پا جز زير پا نباشددر پايت آنچه ريزد تا حشر برنخيردخون وفا سرشتان رنگ حنا نباشدشمع بساط ما را مفت نفس شماريستاين يک دو دم تعلق آتش چرا نباشدحرف زبان تحقيق بي نشه اثر نيستدر کيش راستيها تير خطا نباشدچون موي چيني اينجا اظهار سرمه رنگستانگشت زينهاريم ما را صدا نباشدخو دارد آن ستمگر با شيوه تغافلبيگانه اش مفهميد گو آشنا نباشدبيرون اين بيابان پر ميزند غبارياي محرمان ببينيد اميد ما نباشدشيريني آنقدر نيست در خواب مخمل نازمژگان بهم نچسبد تا بوريا نباشدفطرت نمي پسندد منظور جاه بودنتا استخوان بمغز است باب هما نباشددر مجلسي که عزت موقوف خود فروشيستديگر کسي چه باشد گر ميرزا نباشددر صحبتي که پيران باشند بي تکلفهر چند خنده باشد دندان نما نباشدجز عجز راست نايد از عاريت سرشتاندوشيکه زير بار است خم تا کجا نباشدگرد دماغ همت سرکوب هر بناايستقصر فلک بلند است گر پشت پا نباشددر محفلي که احباب چون و چرا فروشندمگشا زبان که شايد آنجا حيا نباشد(بيدل) همان نفس وار ما را بحکم تسليمبايد زدن در دل هر چند جا نباشدحضرت ابوالمعانی بیدل رحنویسنده: محمد عبدالحمید اسیر قندی آغابکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com