بر نفس تا چند باید چیدنم خشت ثبات - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

بر نفس تا چند باید چیدنم خشت ثباتکاه دیوار عدم صرف است در ‌بنیاد منغزل کاملجانکنی ها چیده هستی تا عدم بنیاد منبیستون زار است هر جا می‌رسد فرهاد مناضطرابم درکمین وعدهٔ فردا گداختدانه افکنده‌ست بیرون قفس صیاد مننقش تصویرم قبول رنگ جمعیت نداشتخامه بست از موی مجنون صنعت بهزاد منسیلیی‌گر می‌کند باگردش رنگم طرفصدگلستان بهله می‌پوشدکف استاد منقلقل مینای دل یارب صفیر یادکیسترنگهای رفته بر می‌گردد از فریاد مناز مقیمان تغافلخانهٔ ناز توامروزگاری شدکه یادم رفته است از یاد مندود شمعم فطرت آشوب دماغ‌کس مبادخواب پر دور اوفتاد از سایهٔ شمشاد منبر نفس تا چند باید چیدنم خشت ثباتکاه دیوار عدم صرف است در ‌بنیاد منآه نگذشتم ز نیرنگ تعلق زار جسمشدگره درکوچهٔ نی نالهٔ آزاد منعرض جوهر شد حجاب معنی اگاهی‌امدیده در مژگان نهفت آیینهٔ فولادمنجز عرق چیزی نگردد حاصل ازکسب‌کمالخاک بودم آب‌ گشتم اینک استعداد منجور گردون بیدل از دست ضعیفی می‌کشمنالهٔ نگذشته بر لب از که خواهد داد منحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: جاوید فرهادبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com