مگو بیدل سپند ما دل آسوده‌ای دارد - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

مگو بیدل سپند ما دل آسوده‌ای داردتسلی هم درین محفل به آتش می‌تپد گاهیغزل کاملدر دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهیچراغان فلک چون صبح کردم خامش از آهیچو ماه نو فلک را زیر دست سجده می‌بینمنیازم می‌زند ساغر به طاق ابروی چاهیبهار آرزو نگذاشت در هر رنگ نومیدمز چشم انتظار آخر زدم‌ گل بر سر راهیچه امکان است فیض از خاک من توفان نینگیزدغبار سینه چاکان در نظر دارد سحرگاهیبه بی‌دردی تو هم ای شوق شمعی کشته رو‌شن کنندارد لاله‌زار آفرینش داغ دلخواهیز بس جوش بهار ناکسی افسرد اجزایمخزان رنگ هم از من نمی‌بالد پر کاهیبه جیب هر نفس خون دو عالم آرزو دارمکه دارد نیش تفتیشی ‌که بشکافم رگ آهیطریق کعبه و دیر این قدر کوشش نمی‌خواهدبه طوف خانهٔ دل‌ کوش اگر پیدا شود راهیجهان کثرت اظهار غرورت برنمی‌داردز سامان ادب مگذر پر است این لشکر از شاهیمگو بیدل سپند ما دل آسوده‌ای داردتسلی هم درین محفل به آتش می‌تپد گاهیحضرت ابوالمعانی بیدل رحنویسنده: جاوید فرهادبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com