یک دو دم بیدل به ذوق دل درین وحشت سرا - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

یک دو دم بیدل به ذوق دل درین وحشت‌سراچون نفس در خانهٔ آیینه لنگر کرده‌ایمغزل کاملبا کف خاکستری سودای اخگر کرده‌ایمسر به تسلیم ادب گم در ته پر کرده‌ایمآرزوها در مزاج ما نفس دزدید و سوختخویش را چون قطرهٔ بی‌موج گوهر کرده‌ایماشک غلتانیم کز دیوانگیهای طلبلغزش پا را خیال گردش سر کرده‌ایمبی‌زبانی دارد ابرامی‌ که در صد کوس نیستهر کجا گوش است ما از خامشی کر کرده‌ایماز شکوه اقتدار هیچ بودنها مپرسذره‌ایم اقلیم معدومی مسخر کرده‌ایمآنقدر وسعت ندارد ملک هستی تا عدمچون نفس پر آمد و رفت مکرر کرده‌ایمعاقبت خط غبار از نسخهٔ ما خواندنی استباد می‌گرداند آوازی که دفتر کرده‌ایمخامشی در علم جمعیت رباضتخانه استفربهی‌های زمان لاف لاغر کرده‌ایمآستان خلوت‌ کنج عدم‌ کمفرصتی استشعلهٔ جواله‌ای را حلقهٔ در کرده‌ایممقصد ما زین چمن ‌بر هیچکس ‌روشن ‌نشدرنگ گل بوده‌ست پروازی که بی‌پر کرده‌ایمزحمت فهم از سواد سرنوشت ما مخواهخط موهومی عیان بود از عرق ترکرده‌ایمیک دو دم بیدل به ذوق دل درین وحشت‌سراچون نفس در خانهٔ آیینه لنگر کرده‌ایمحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: جاوید فرهادبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com