از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود - ابوالمعانی بیدل
شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان
Categorías:
از تماشاگه حیرت نتوان غافل بودبزم بیرنگی آیینه سراپا رنگ استغزل کاملبسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ استنفس غنچهبرآبینهٔ شبنم زنگ استاز تماشاگه حیرت نتوان غافل بودبزم بیرنگی آیینه سراپا رنگ استدر مشرب زن و از قید مذاهب بگریزعافیتنیست در آنبزمکه سازشجنگ استهر طرف موج خیالیست به توفان همدوشکشتی سبز فلک غرقهٔ آب بنگ استغرهٔ هرزهدویهای طلب نتوان بودسر ما سجدهفروشکف پای لنگ استثمرکینه دهد مهر به طبع ظالمآتشاست آنهمه آبیکه نهان در سنگ استدوری دامن وصل است به خود پیچیدنغنچهگر واشود از خویشگلش در چنگ استطلبم تا سرکوی تو به پروازکشیدآب خود را چو بهگلشن برساند رنگ استوحشتم در قفس بال و پرافشانی نیستساز پروانهٔ این بزم شرر آهنگ استبسکه چون رنگ ز شوقت همهتنپروازیمخون ما را دم بسمل زچکیدنننگ استمفت آن قطرهکزین بحرتسلی نخریدبیتپیدن دو جهان برگهر ما تنگ استاز قدم نیست جدا عشرت مجنون بیدلشور زنجیر نواسنج هزار آهنگ استحضرت ابوالمعانی بیدل رح نویسنده: محمد عبدالعزیز مهجوربکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com