تدبیر، علاج مرض ذاتی ‌کس نیست - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

تدبیر، علاج مرض ذاتی ‌کس نیستاز شیشه شدن سنگ همان توبه ‌شکن شدغزل کاملروز سیهم سایه صفت جزو بدن شدآسوده شو ای آینه زنگار کهن شدشبنم به چه امید برد صرفهٔ ایجادچشمی که گشودم عرق خجلت من شدنشکافتم آخر ره تحقیق‌گریبانفرصت نفسی داشت‌که پامال سخن شدتدبیر، علاج مرض ذاتی ‌کس نیستاز شیشه شدن سنگ همان توبه ‌شکن شدحیرت نپسندید ز ما گرم نگاهیبردیم در آن بزم چراغی‌ که لگن شدتنزیه ز آگاهی ما گشت‌ کدورتجان بود که در فکر خود افتاد و بدن شدجز یأس ز لاف من و ما هیچ نبردیمتار نفس از بسکه جنون یافت ‌کفن شدشب در خم اندیشه‌ ی ‌گیسوی تو بودمفکرم گرهی خورد که یک نافه ختن شدچون اشک به همواری ازین دشت‌ گذشتملغزیدن پا راه مرا مهره زدن شدگرد ره غربت چقدر سعی وفا دشتخاکم به سرافشاند به حدی‌که وطن شدبیدل اثری برده‌ای از یاد خرامشطاووس برون آگه خیال تو چمن شدحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: علامه صلاح الدین سلجوقیبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com