بیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ است - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

بیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ استآیینه می‌ پوشد امشب نالهٔ عریان ماغزل کاملغیر وحدت بر نتابد همت عرفان مادامن خویش است چون صحراگل دامان ماشوق در بی‌دست‌وپایی نیست‌مأیوس طلبچون قلم سعل قدم می‌بالد از مژگان مامعنی اظهار صبح از وحشت انشا کرده‌اندنامهٔ آهیم بیتابی همان عنوان مازین دبستان مصرع زلفی مسلسل خوانده‌ایمخامشی مشکل که‌گردد مقطع دیوان ‌ماوحشت ما زین چمن محمل‌کش صدعبرت استنشکند رنگی‌که چینش نیست در دامان مایار در آغوش و نام او نمی‌دانم‌که چیستسادگی ختم است چون آیینه‌بر نسیان مادر تپیدن‌گاه امکان شوخی نظاره‌ایماز غباری می‌توان ره بست بر جولان مامدعا از دل به لب نگذشته می‌سوزد نفساینقدر دارد خموشی آتش پنهان مامغثنم دار ای شرر جولانگه آغوش سنگتنگی فرضت بغل واکرده در میدان ماجلوه درکار است و ما با خود قناعت‌کرده‌ایمبه‌که بر روی توباشد چشم ما حیران مابیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ستآیینه می‌پوشد امشب نالهٔ عریان ماحضرت ابوالمعانی بیدل رح نویسنده: محمد عبدالعزیز مهجوربکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com