گرفتار دو عالم رنگم از بیرحمی نازت - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

گرفتار دو عالم رنگم از بیرحمی نازتاسیر الفت خود کن اگر می‌خواهی آزادمغزل کامل:قیامت می‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادمکه من صد دشت مجنون دارم و صد کوه فرهادمزمانی در سواد سایهٔ مژگان تأمل کنمگر از سرمه دریابی شکست رنگ فریادمحضور نیستی افسون شرکت بر نمی‌دارددو عالم با فراموشی بدل‌ کن تا کنی یادمگرفتار دو عالم رنگم از بیرحمی نازتاسیر الفت خود کن اگر می‌خواهی آزادمچو طفل اشک درسم آنقدر کوشش نمی‌خواهدبه علم آرمیدن لغزش پایی‌ست استادمبه سامان دلم آوارهٔ صد دشت بیتابیز منزل جاده‌ام دور است یا رب ‌گم شود زادمطراوت برده‌ام از آب و گرمی از دل آتشچو یاقوت از فسردن انفعال صلح اضدادمفلک مشکل حریف منع پروازم تواند شدچو آواز جرس‌ گیرم قفس سازد ز فولادمدرین صحرای حیرت دانه و دامی نمی‌باشدهمان چون بلبل تصویر نقاش است صیادمعلاج خانهٔ زنبور نتوان ‌کرد بی آتشرکاب ناله گیرم تا ستاند از فلک دادمنفس را دام الفت خواند‌ه ام چون صبح و زین غافلکه بیرون می‌برد زین خاکدان آخر همین بادمغبار جان کنی بر بال وحشت بسته‌ام بیدلصدای بیستونم قاصد مکتوب فرهادمحضرت ابوالمعانی بیدل رحنویسنده: محمد کاظم کاظمیبکوشش: احمد فهیم هنرورRumiBalkhi.Com