کو لغزش پایی‌ که به ناموس وفایت - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

کو لغزش پایی‌ که به ناموس وفایتبار دو جهان‌ گیرم و بر دوش خود افتمغزل کاملکو جهد که چون بوی‌ گل از هوش خود افتمیعنی دو سه‌ گام آنسوی آغوش خود افتمدر سوختنم شمع صفت عرض نیازیستمپسندکه در آتش خاموش خود افتمدر خاک ره افتاده‌ام اما چه خیالستکز یاد شب وعده فراموش خود افتمبهر دگران چند کنم وعظ طرازیای‌ کاش شوم حرفی‌ و در گوش خود افتمکو لغزش پایی‌ که به ناموس وفایتبار دو جهان‌ گیرم و بر دوش خود افتمعمریست‌ که دریا به‌کنار است حبابمآن به‌ که در اندیشهٔ آغوش خود افتمشور طلبم مانع تحقیق وصالستخمخانهٔ رازم اگر از جوش خود افتمای بخت سیه‌روز چرا سایه نکردیتا در قدم سرو قباپوش خود افتمبیدل همه تن بار خودم چون نفس صبحبر دوش که افتم اگر از دوش خود افتمحضرت ابوالمعانی بیدل رحنویسنده: محمد میرویس غیاثیبکوشش: احمد فهیم هنرور