غفلت عالم فزود از سرگذشت رفتگان - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

غفلت عالم فزود از سرگذشت رفتگانهرکجا افسانه باشد هیچ‌کس بیدار نیستغزل کاملبی‌ادب بنیاد هستی عافیت دربار نیستغیرضبط خود شکست موج را معمارنیستهرکس‌اینجاسودخوددر چشم‌پوشی‌دیده استخودفروشان‌، عبرتی‌، آیینه در بازار نیستحرص‌خلقی رادرین‌محفل به‌مخموری‌گداختغیر چشم سیر، جام هیچکس سرشار نیستحسن و عشق آیینهٔ شهرت‌گرفت از اتفاقتا نباشد از دو سر محکم صدا در تار نیستسختی دل ناله را سنگ ره آزادگی‌سترشته تا صاحب‌گره باشد رهش هموار نیستتا فنا ما را همین تار نفس بایدگسیختشمع یک دم فارغ از واکردن زنار نیستغفلت عالم فزود از سرگذشت رفتگانهرکجا افسانه باشد هیچ‌کس بیدار نیستتا توان از صورت انجام خود واقف شدنباوجود نقش پا آیینه‌ای درکار نیستمفت چشم ماست سیراین چمن اما چه سوداینقدر رنگی‌که می‌بالدکم از دیوار نیستاشک ما را پاس ناموس ضعیفی داغ‌کردورنه مژگان تا به جیب و داهن ال مقدار نیستچون نفس یکسر وطن آوارهٔ نومیدیمگرهمه دل جای ما باشدکه ما را بار نیستکی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدنچون سحر پیراهن ما یک‌گریبان‌وار نیستحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: علامه صلاح الدین سلجوقیبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com