یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور - حافظ شیرازی

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخورکلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکنوین سر شوریده باز آید به سامان غم مخورگر بهار عمر باشد باز بر تخت چمنچتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخوردور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفتدائما یکسان نباشد حال دوران غم مخورهان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیبباشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخورای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کندچون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخوردر بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدمسرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخورگر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعیدهیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخورحال ما در فرقت جانان و ابرام رقیبجمله می‌داند خدای حال گردان غم مخورحافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تارتا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخورشاعر: حضرت حافظ شیرازیآواز: عبدالقیوم جبار خیلRumiBalkhi.Com