نسخهٔ حسن آنقدر روشن سواد افتاده است - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

نسخهٔ حسن آنقدر روشن سواد افتاده استکز تغافل می‌توان خواندن خط نارسته راغزل کاملنیست باک از برق آفت دل به‌آفت بسته‌رازخم‌خنجر فارغ از تشویش دارد دسته رابرنمی‌آید درشتی با ملایم‌طینتانمی‌شکافد نرمی مغز استخوان پسته راخاک نتواند نهفتن جوهر اسرار تخمطبع‌دون‌کی پاس داردنکتهٔ سربسته رایأس‌ ‌کرد آخر سواد موج دریا روشنمخواندم‌از مجموعهٔ آفاق نقش شسته‌رانشئه را از شوخی خمیازهٔ ساغر چه باکنیست از زنجیرپروا نالهٔ وارسته راخصم عاجز را مدارا کن اگر روشندلیمی‌کشد شمع ازمژه خاربه‌پا بشکسته رانسخهٔ حسن آنقدر روشن سواد افتاده استکز تغافل می‌توان خواندن خط نارسته رامحوشد هستی وتشویش من وماکم نشدشبهه‌ بسیار است مضمون ز خاطرجسته راتا زغفلت وارهی درفکرجمعیت مباشتهمت خواب است مژگان بهم پیوسته رادام راه دل نشد بیدل خم وپیچ نفسپاس‌گوهر نیست‌ممکن رشتهٔ بگسسته‌راحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: صلاح الدین سلجوقیبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com