وصل هم بیدل علاج تشنه دیدار نیست - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

وصل هم بیدل علاج‌ تشنهٔ دیدار نیستدیده‌ها چندان‌ که محو اوست دیدن ‌آرزوستغزل کاملسعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوستشمع‌ تصویریم‌و اشک‌ما چکیدن آرزوستبسمل‌ تسلیم هستی طاقت‌کوشش نداشتآن ‌که ما را کرد محتاج تپیدن آرزوستدست و پایی می‌زند هرکس به امید فناتا غبار این بیابان آرمیدن آرزوستپای تا سر‌کسوت شوق جنون خیزم چو صبحتا گریبان نقش می‌بندم دریدن آرزوستجلوه‌ای سرکن ‌که بربندم طلسم حیرتیازگلستان توام آیینه چیدن آرزوستای ستمگر! منکر تسلیم نتوان‌. زیستنحسن سرکش نیز تا ابرو خمیدن آرزوستکیسه‌گاه زندگی از نقد جمعیت تهی‌ستخاک می‌ باید شدن‌ گر آرمیدن آرزوستآتشی‌ کو، تا سپندم ترک خودداری کندناله‌واری دارم و خلقی شنیدن آرزوستمنزل اینجا نیست جز قطع امید عافیتای ثمر از نخل بگذر گر رسیدن آرزوستوصل هم بیدل علاج‌ تشنهٔ دیدار نیستدیده‌ها چندان‌ که محو اوست دیدن ‌آرزوستحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: تابش عمر عالمیبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com