حیف است دست منعم در آستین شود خشک - ابوالمعانی بیدل

شعرستان - Un pódcast de Shaeristan - شعرستان

حیف است دست منعم در آستین شود خشکاین نان نمک ندارد تا پنجه‌کش نباشدحضرت ابوالمعانی بیدل رحغزل کاملراحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشددر مردمک سیاهی نور است غش نباشدیاران به شرم کوشید کان رمز آشناییبی‌پرده نیست ممکن بیگانه‌وش نباشدتا از نفس غباری‌ست باید زبان‌ کشیدندر وادی محبت جز العطش نباشدبر خوان عشق نتوان شد محرم حلاوتتا انگبین شمعت انگشت چش نباشدبر تختهٔ من و ما خال زیاد وهمیمبازبچه عدم را این پنج و شش نباشدخواهی به دیر کن ساز خواهی به کعبه پردازهنگامهٔ نفسها بی‌کشمکش نباشداز شیشهٔ تعین ایمن نمی‌توان زیستدر طبع ما گدازی‌ست هر چند غش نباشداز ضعف بی‌یها بر خاک سجده بردیمبید آبرو نریزد گر مرتعش نباشدحیف است دست منعم در آستین شود خشکاین نان نمک ندارد تا پنجه‌کش نباشدزاهد ز عیش رندان پر غافل است بیدلفردوس در همین‌جاست گر ریش و فش نباشدحضرت ابوالمعانی بیدل رحبقلم: محمد میرویس غیاثیبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com